جدول جو
جدول جو

معنی این وخت - جستجوی لغت در جدول جو

این وخت
این دفعه، این وقت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امین دخت
تصویر امین دخت
(دخترانه)
امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ / اِ)
عامیانه، بی پرده (گفتار) پوست کنده (گفتار). صریح. صریحاً. بالصراحه. گفتۀ روشن و کمی تند نسبت به شنونده ناشی از صراحت خلق و راستگویی گوینده. (یادداشت مؤلف). راست و صریح. بی پرده. بی پروا: حقیقت را رک پوست کنده می گویم. (فرهنگ فارسی معین).
- رک و راست، صاف و پوست کنده: ’من رک و راست حرف می زنم’ (فرهنگ فارسی معین).
، صریح اللهجه، آنکه رک و صریح حرف زند. آنکه سخن بی پرده گوید. رک گوی. یک لخت. بی شیله و پیله. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ تَ)
اندوختن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُ)
میمون بن البخت. اصلاً از واسط بود. در خوزستان متولد شد و در هرات اقامت داشت و ظاهراً معاصر ابوعلی بن سیناست. او طبیبی فیلسوف است و منطق و طبیعیات و الهیات شفا را از حفظ داشت و با اهل جاه و مال کمتر آمیزش میکرد. چنانکه ظهیرالملک بیهقی حاکم هرات او را به اجبار و با تدابیری بعیادت مرضای خویش می برد. (شهرزوری) (روضات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این مدت
تصویر این مدت
در این
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آن وخت
تصویر آن وخت
آنوقت
فرهنگ واژه فارسی سره
یک زمان، یک وقت
فرهنگ گویش مازندرانی
چه مدتی؟، چند مدت بیشتر
فرهنگ گویش مازندرانی
بدهنگام، ناگهان
فرهنگ گویش مازندرانی
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی
آن زمان، آن وقت
فرهنگ گویش مازندرانی
از این طرف، این سو، از این سو
فرهنگ گویش مازندرانی
برای این، به خاطر این
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
چهارپایه ی کوچکی که معمولا در آشپزخانه به جای سندلی مورد
فرهنگ گویش مازندرانی